تغییر باور در بازاریابی شبکه ای
تغییر باور در بازاریابی شبکه ای
سلام خدمت همه نتورکرها در هرشرکت و هر تیمی، بدون هیچ صحبت اضافه ای میریم برای دانستن و پیدا کردن مهمترین راه رشد در بازاریابی شبکه ای
خیلی در مورد عنوان این مطلب فکر کردم که چی باشه، ولی جدا از هر ترفند تبلیغاتی خیلی ساده اسم این مطلب رو تغییر باور در بازاریابی شبکه ای گذاشتم ، اما دوست خوب من اگر واقعا میخوای توی نتورک موفق بشی حتما این مطلب رو تا انتها بخونید.
موفقیت در بازاریابی شبکه ای راحت نیست، شاید این جمله با جمله هایی که در بعضی جلسات میشنوید متفاوت باشه، شاید جلوی این جمله جبهه بگیرید، اما دوست خوب من موفقیت در بازاریابی شبکه ای نیاز به تغییر نگرش و بزرگ کردن باور را دارد.
بازاریابی شبکه ای جایی است که در آن هیچ محدودیتی وجود ندارد، محدودیت خود افرادی است که در آن فعالیت میکنند.
فرض کنید کنار یک دریا آب شیرین و قابل شرب میروید، برای دریا اصلا مهم نیست شما چقدر آب بخورید و دریا اصلا حسود نیست، اصلا نمیتونه باشه.
:مثالی در مورد باور ذهنی شما:
فرض کنید 10 نفر لب ساحل دریای قابل شرب و شیرین میروید، هرکس یک ظرف با خودش میاره یکی لیوان میاره، یکی پارچ،یکی بشگه ، یکی کانتینر و …. حالا فرض کنید یکی هم هیچی نمیاره فقط به فکر همون لحظه هست که تشنگیش برطرف بشه.
حالا اون دریا درآمد نامحدود در بازاریابی شبکه ای میباشد. هر کس به اندازه باورش ازش برداشت میکند.
چون آدمی شبیه باورش میشود،حالا کمی بازترش میکنم:
کسی که میخواد یک زندگی با کیفیتی داشته باشه، حتما کسی نیست که میتونه موفق بشه و به اون کیفیت برسه.
کسی که باورِ داشتنِ یک زندگی موفق را دارد زندگی با کیفیتی میسازد.چون زندگی با کیفیت را حق خودش میداند، چون هر لحظه خودش رو توی اون خونه بزرگ تصور میکند، چون هرشب با ماشین با کیفیت خودش توی ذهنش به مسافرت و دور دور میرود. چون هر روز درحال خرج کردن پول های زیادی هست.
انقدر این کار رو تکرار کرده که شده باورش، شده ملکه ذهنش، مادر تمام موفقیت های دنیا تکرار و تمرینه.
تغییر باور در بازاریابی شبکه ای
باور رابطه مستقیمی روی عملکرد شما دارد:
وقتی یک فرد باور بزرگی دارد قطعا عملکردهای چشمگیری دارد.، شخصی که دارای باور کوچکی هست، پس براش فرق نمیکنه زندگیش با کیفیت باشه یا نه، بخاطر همین تلوزیون، خواب، مهمونی رفتن و تمام خوشی های زودگذر مهمتر از تیم سازی، پرزنت، پیگیری رفتن، جلسه رفتن، جلسه گرفتن میباشد.
باور و عملکرد مکمل همدیگر میباشد:
وقتی باور بزرگ داری، نمیتونی عملکرد کم و کوچک داشته باشی، وقتی عملکرد متوالی و مستمر داری قطعا باور بزرگ داری
پس امیدوارم به این نتیجه رسیده باشید که واقعا باور بزرگ داشته باشید و فقط حرفی نباشه، فکر میکنم الان دیگه کاملا پی میبرید باور ذهنی افراد واقعا کوچک هست یا بزرگ ، شاید درون ذهنش رو نتونید ببینید ولی عملکردش رو میتونید ببینید، پس وقتی میفهمیم فرد عملکرد خاصی ندارد، روی باورش کار میکنیم.
داستان ملخ ها:
در یکی از روستاهای غرب مالزی یه گونه ملخ وجود دارد که پرش آنها بسیار بلند است به طوری که بزرگترین آنها 18 متر میپرد، یکی از این ملخ های بزرگ رو میگیرن میزارن زیر یک سطل یک متری، این ملخ داستان ما مدام پرت میشه و سرش به سقف یک متری این سطل میخوره، یک ماه این جریان ادامه پیدا میکند، بعد سطل رو برمیدارن، این ملخی که 18 متر پرت میشد حالا فقط یک متر میپره، بخاطر ترس از اینکه سرش به سقف سطل نخوره ، چی عوض شد؟قدرت پاهاش کم شد؟ نهاین همون پاهاس با همون قدرت ولی ذهنش یاور کرده که نمیتونه بپره چون سرش به سقف میخوره و درد میگیره!
این داستان، داستان افرادی میباشد که میگن این ماشین مدل بالا مال ما نیست، خودش رو در حد یه خونه 7 هزار متری نمیبینه و خودش خیلی کوچکتر از یک زندگی با کیفیت میبینه، این فرد باور کوچیکی از خودش داره.
داستان فرد تشنه در بیابان:
روزی فردی بسیار با خدا (کارب با دینش نداریم) به خدا خیلی اعتقاد داشت در بیابان تشنه تشنه راه میرفت و هرلحظه به خدا میگفت: خدایا یک عمر تورا پرستیدم، هیچه گفتی انجام دادم، نزار توی این بیابان تشنه بمیرم، بعد از چند لحظه ماشین آتشنشانی از آنجا رد میشد، کنار مرد آمد گفت با ما بیا تا نجاتت بدهیم ما آب بیار خنکی همراه خودمان داریم ، مرد قبول نکرد و گفت: نه من از خدا کمک خواستم، مظمئنم کمکم میکند شما بروید، به همین صورت ماشین ها مختلفی از آنجا رد شد و تمام آنها میخواستن به او کمک کنن، ولی مرد قبول نمیکرد، تا اینکه از تشنگی هلاک شد، به شکایت خدا رفت، گفت خدا از دستت خیلی ناراحتم، چرا گذاشتی من از تشنگی بمیرم، خدا گفت: تو از خودت نپرسیدی آتشنشانی در بیابان خشک و سوزان چکار میکرد؟؟؟
دوست عزیز از خودت نمیپرسی چرا از بین این همه آدم تو وارد نتورک شدی؟؟
واقعا فکر کن، قبلا از خدا کمک نخواستی؟ نگفتی خدایا یه راهی جلو پام بزار؟ نگفتی من از زندگی خسته شدم؟ ه داستان مرد تشنه در بیابان فکر کن، خدا پول از آسمون برات نمیریزه، راهشو جلو پات میزاره، از این فرصت به بهترین نحو ممکن استفاده کن.
تغییر باور در بازاریابی شبکه ای
چه احساسی نسبت به این اطلاعات داشتید؟
درباره آوا کالا
وقتی میشنویم فردی با آموزش های آوا کالا ، تیم فروش منظمی راه اندازی کرده، موفق شده و به زندگی ایده آل خود رسیده است بسیار خرسند میشویم.
نوشته های بیشتر از آوا کالا
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.